تجربه های من از سفرها و جاهای دیدنی ایران . راههای پرپیچ و خم ایران، مرا به دنیایی از شگفتی و زیبایی میبرد ، دریچهای است به مناظر ناشناخته و تجربههای تازه. اینجا، فهرست سفرهای من است؛
کوه زندان
سرگردان میان اسطوره و واقعیت
کوه زندان سلیمان یک تپهی مخروطی میانتهی است و یک گودال به عمق حدود ۸۰ متر و قطر حدود ۶۵ متر است که در نزدیکی شهر تکاب در استان آذربایجان غربی قرار گرفته است . در اطراف کوه نزدیک دهانه سازه های قدیمی دیده می شود . .در کف گودال، چشمهای گازدار وجود دارد که انتشار گازهای گوگردی و مرموز از آن، جذابیتهای زمینشناسی را دوچندان کردهاست این کوه بهعنوان اولین اثر طبیعی استان در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است.
مردم محلی می گویند زمانی حضرت سلیمان بر همه موجودات، حتی بر دیوان فرمان میراند. اما برخی از دیوها سر به نافرمانی گذاشتند.
و برای مجازاتشان، کوهی را از دل زمین برکشید و آنها را در دل آن زندانی کرد؛ از همینجا نام زندان دیو یا زندان سلیمان شکل گرفت.
بعضی ها هم باور دارند که یکی از دیوها انگشتر جادویی حضرت را دزدیده بود و همین سرنوشت او را به این سیاهچاله کشاند.
زندان سلیمان تنها یک کوه نیست؛ اینجا جایی است که نفس دیوان ، دستهای ماناییها و تاریخ زمین در یک نقطه به هم رسیدهاند.

تخت سلیمان
شهری گمشده در دل طبیعت
محلی ها میگویند حضرت سلیمان تاج و تخت خود را همینجا بنا کرده بود؛ جایی که فرمانروای آسمان و زمین بود. میگفتند دریاچهی ژرف تخت سلیمان، محل غسل و تطهیر او و فرشتگان بوده و آبش سرمنشأ نیروهای جادویی است. بعضی هم اعتقاد داشتند اینجا دروازهای است به دنیای دیگر؛ هر چیزی که در دریاچه فرو رود، دیگر باز نمیگردد.
در مرکز مجموعه، یک دریاچهی طبیعی با آبی زلال و فیروزهای وجود دارد. می گویند این دریاچه در تمام طول سال دمایی ثابت دارد و هیچوقت یخ نمیزند. آبش سرشار از املاح معدنی است، و هرچیزی در آن بیفتد، به مرور سنگوارهای آهکی میشود. همین ویژگی دلیل باور به “جادویی بودن آب” بوده است.
تخت سلیمان در اصل آتشکدهی آذرگُشسب، یکی از مهمترین آتشکدههای دوران ساسانی بود. آتشی که در آن میسوخت را خاموش نمیکردند، چون نماد پیروزی و نیروی الهی به شمار میرفت. شاهان ساسانی پیش از رفتن به جنگ، در اینجا نیایش میکردند و از آتش مقدس نیرو میگرفتند. بعدها در دورهی ایلخانان مغول، این مکان بازسازی شد و حتی قصرهایی در کنار آن ساخته شد.
وقتی به تخت سلیمان میرسی، انگار پا به سرزمین دیگری گذاشتهای ، صدای پرندگان روی دیوارهای سنگی و انعکاس آبی دریاچه، ترکیبی از آرامش و رمز و راز را در دل آدم مینشاند. نگاهت که به بقایای آتشکده میافتد، تصور میکنی هنوز هم شعلهای نامرئی در آن میسوزد. اگر به دریاچه خیره شوی، احساس میکنی واقعاً در حال نگاه کردن به یک آیینهی اسرارآمیز هستی که هم گذشته را نشان میدهد، هم ناشناختههای آینده را.

چملی
جزیره شناور پر رمز و راز
چملی گل در نزدیکی شهر تکاب است . این جزیره به دلیل پوشش سبز و چمنزارهای طبیعی که روی آن روییدهاند، به «چملی» به معنای پرچمن معروف شده است ویژگی منحصربهفرد آن این است که جزیره در سطح آب حرکت میکند؛ یعنی مثل یک صفحهی سبز شناور است .
افسانههای محلی میگویند این جزیره به فرمان حضرت سلیمان آفریده شده تا جایگاهی برای استراحت پرندگان و حیوانات در میان آب باشد. چملی یکی از شگفتیهای طبیعی آذربایجان غربی است که ترکیبی از طبیعت، اسطوره و رمز و راز را در خود دارد.
اهالی منطقه معتقدند در کف دریاچه شهری پر از طلا نهفته است و حضرت سلیمان گنجهایش را آنجا پنهان کرده؛ هیچکس نمیداند واقعاً چه نیرویی پشت حرکت رازآلود جزیره است: برخی آن را ناشی از حرکت وضعی زمین میدانند و برخی دیگر وزش باد

نوش آباد شهر زیرزمینی
هرگاه کسی فریاد آزادی و زندگی سر دهد، اویی بیدار خواهد شد
شهر نوشآباد، تنها یک جاذبهی گردشگری نیست؛ داستانی فراموششده از مقاومت و معماری هوشمندانه است. در عمق ۱۸ متری زمین، شهری سهطبقه به نام «اویی» از دوران ساسانیان پنهان شده که برای محافظت از مردم ساخته شد. این شهر که با فلسفهای عمیق دربارهٔ زندگی، تاریکی و جایگاه زن عجین شده، پس از قرنها در سال ۱۳۸۳ و به طور تصادفی، دوباره کشف شد تا روایت خود را بازگو کند.
اصفهان و کاشان بعنوان شهرهای توریستی شناخته شده اند و سالانه میزبان مسافران و جهانگردان زیادی است که برای بازدید ازشهر کاشان و دیدینهای تاریخی و طبیعی به آنجا می روند اما من می خواهم داستان شهر نوش آباد را با شما بازگو کنم :
نوش آباد شهری در نزدیکی اصفهان و کاشان است اویی ، شهر زیر زمینی نوش آباد حدود 18 متر زیر زمین در حدود 1500 سال پیش ساخته شده که احتمالا دوران ساسانیان بوده . ساخت و معماری آن : طبقات چندگانه، تهویه، ذخیره آب و غذا، راهروهای باریک دفاعی کاملاً مهندسیشده است که هدف آن حفاظت مردم از حملات دشمن و راهزنان و حفظ غذا و آب و امکان زندگی زیرزمین در شرایط اضطراری بود . احتمال مسیرهای مخفی میان قلعه و شهر زیرزمینی وجود دارد، اما بسیاری هنوز ناشناخته است. نام اویی (oui) از نوای صدا کردن مردم در زیرزمین گرفته شده است.
در روزگاری دور، در دوره انوشیروان ساسانی، سرزمین ایران درگیر آشوب و تهاجم بیگانگان بود. مردم نوشآباد، که در میان کویر و باد زندگی میکردند، می دانستند که اگر میخواهند بمانند، باید با زمین یکی شوند.
“هر که در دل زمین فرو رود، جاودانه میشود؛ زمین مادر است، نه گور.”
مردم برای حفظ زندگی، باید شهر را در دل خاک بسازند، نه بر پشت آن. و چنین شد که نخستین لایهی «اویی» پدید آمد. شهر اویی، برخلاف همهی شهرها، از پایین به بالا ساخته شد. نخست، ژرفترین طبقه را برای پناه و بقا ساختند — جایی که نور کمتر بود اما گرمای زندگی در دل خاک جاری بود. آنجا را “طبقهی زایش”مینامیدند. سپس، طبقهی میانی را برای زندگی روزمره، کار و عبادت ساختند —طبقهی بودن. و در نهایت، نزدیکترین بخش به سطح زمین، “طبقهی دیدار” بود؛ جایی برای زمانی که خطر رفع میشد و مردم میتوانستند دوباره به نور بازگردند.
“زندگی از درون تاریکی میروید، چنانکه دانه از دل خاک.”
در باور مردم نوشآباد، نور بدون تاریکی معنا نداشت؛ همانگونه که آزادی بدون رنج به دست نمیآید . در دل این شهر زیرزمینی، زن جایگاهی مقدس داشت. زیرا زن را مظهر زمین میدانستند: میزاید، پناه میدهد، و زندگی را از دل تاریکی میرویاند. آزادی نه به معنی گریز از زمین است ، بلکه آشتی با طبیعت و خویشتن بود.
با گذشت قرنها، جنگها پایان یافت و مردم دوباره روی زمین شهر ساختند. و اویی در زیر پاهایشان ماند، در سکوت.
با تغییر حکومتها و فراموشی اسطورهها، شهر زیرزمینی نیز درسیلاب شنها پنهان شد. میگویند آخرین نگهبان اویی، در شبِ یورش دشمنان، درِ ورودی شهر را بست و با طلسمی نوری بر دیوار نوشت:
“هرگاه کسی فریاد زندگی سر دهد، اویی بیدار خواهد شد”
و قرنها بعد، در زمان ما — در سال ۱۳۸۳ — کارگری هنگام حفر چاه در حیاط خانهاش ناگهان به حفرهای افتاد… و شهر از نو دیده شد.
دژ خشتی سیزی نوش آباد
در روزگاران دور، زمانی که باد و شن بر کویر فرمان میراند و دشمنان از همه سو در کمین بودند، مردمان نوشآباد دانستند که برای حفظ زندگی باید خانهای بر زمین بسازند و نگهبانی بر آسمان قرار دهند. به این ترتیب، حدود ۵۰۰ سال پس از ساخت شهر زیرزمینی اویی، قلعه سیزی برای تقویت سیستم دفاعی شهر و در دوره سلجوقی بنا شد.
هیچ سند تاریخی قطعی درباره منشأ نام «سیزی» وجود ندارد، اما احتمال قوی آن است که این نام به تعداد برجها یا طبقات قلعه اشاره داشته باشد یا برگرفته از نام طایفهای محلی باشد.
این قلعه از خشت و گل ساخته شده و برجهایش مانند چشمهای خداوندگار کویر میدرخشند. وقتی وارد دژ میشوی، درمییابی که این قلعه تنها دیوار ندارد؛ بلکه روح نگهبانانی شجاع در آن جریان دارد؛ روحهایی که شب و روز مراقب زندگی و رازهای مردم هستند. نگهبانانی که زمانی جان خود را در برابر دشمنان فدا کردهاند و باد، صدای گام و زمزمهشان را در فضای دژ به پرواز درمیآورد، گویی هنوز پاسدار رازها و زندگی شهر هستند.

