به نام دانایی که جهان را روشن میکند
جناب آقای متقی نیا
مدیر عامل محترم بانک کشاورزی
با سلام و احترام ؛
. چند وقت پیش که بیرون رفته بودم ، در یک شعبه بانک ملی، ایستگاهی دیدم که به آن “کتابخوانی دیجیتال” می گفتند ؛ بهمراه چند طبقه کتاب فیزیکی در کنارش. من برای اولین بار توانستم با یک دستگاه کوچک، به دنیایی از کتابهای متنوع و جالب دسترسی پیدا کنم.
همان جا فکری در ذهنم جرقه زد .چرا بانک کشاورزی – بانکی که مادرم در آن کار میکند و در سراسر ایران ریشه دوانده – نتواند بانکی باشد که در دل هر شعبهاش، دانایی نفس میکشد؟
من پونه بهنام هستم، پانزدهساله، و همیشه به این فکر میکنم که اگر در کنار پول و ثروت ، کتاب و اندیشه هم جریان پیدا کند، چه دنیای متفاوتی خواهیم داشت. اگر هر کودک در روستا یا شهر کوچک بتواند در شعبهای از بانک کشاورزی، کتابی ورق بزند، لبخند بزند و رویایی تازه در دلش جوانه بزند، جایی برای نوجوانان که در آن کتابهای خوب و سالم بخوانند، در فضای مجازی با دوستان خود از شهرهای دیگر حلقههای کتابخوانی بسازند و با امید و دانایی، آیندهای روشنتر را تصور کنند. آنوقت بانک کشاورزی فقط نگهبان سرمایه نخواهد بود، بلکه نگهبان اندیشه و آینده سرزمین مان خواهد شد.
من باور دارم این طرح، هم برای مردم و هم برای بانک سود دارد: برای مردم، چون کتاب و آموزش در دسترسشان قرار میگیرد. برای بانک، چون پیوندی عاطفی و فرهنگی با نسل جوان و خانوادهها میسازد؛نسلی که مشتریان و کارآفرینان فردای همین سرزمین خواهند بود.
به نظر من این فقط آغاز ماجراست. بانکها، نهادهای فرهنگی، مدارس و حتی مردم باید کنار هم باشند. چون آینده را کسی به تنهایی نمیسازد؛ آینده، همکاری است.
من میدانم شاید رویای من هنوز کوچک باشد، اما هر درخت بزرگی روزی از بذر کوچکی آغاز شده است
شاید روزی، وقتی از کنار یکی از شعب بانک کشاورزی رد میشوم، کودکی را ببینم که کتابی در دست دارد و با لبخند میگوید: “من این کتاب را از بانک گرفتم و می خواهم با آن پرواز کنم .“
آن روز، بانک کشاورزی نهفقط بانک پول، که بانک دانایی خواهد بود.
با سپاس از وقتی که برای خواندن رویای من گذاشتید،
با آرزوی روزی که کتاب و آگاهی و بانک، بالهای یک پرواز باشند.
پونه بهنام